بلاتکلیف
ارسال شده توسط م.رضوی در 93/12/28
«تو می دانستی، به طرز دقیق و مطمئنی می دانستی کی هستی و چه کار باید بکنی. می گفتی: «تکلیف»ات این است؛ نقشی که از تو خواسته شده این است و برای آن می جنگیدی، خسته می شدی، تحقیر می شدی، فحش می شنیدی، ولی ادامه می دادی و واقعاً اتفاقی می افتاد. چیزی در جایی تغییر می کرد و کاری به سرانجام می رسید. اما من چه کار دارم می کنم؟ چه کار کرده ام؟»
از کتاب «سید موسی صدر؛ هفت روایت خصوصی»، نوشته حبیبه جعفریان
کلمات کلیدی :
نظر